شهید چمران به دنبال علم حقیقی می گشت
دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی در گفت و گو با «قدس»:شهید چمران به دنبال علم حقیقی می گشتگروه فرهنگی - ملیحه پژمان - شهید چمران، پیش از آنکه با فیزیک پلاسما، جنگهای نامنظم، مدارس لبنان و ... معرفی شود، با نیایشهای دلنشین خود آشنای همه اهل است. |
او در جایی می گوید: خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری در این زمین اشغال نکنم.
خوش دارم که جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته باشم، جز خدا به کسی پناه نبرم...
در آستانه فرا رسیدن سالروز شهادت این رزمنده ممتاز، فرازهای شخصیت وی را در گفت و گو با دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، نویسنده و استاد دانشگاه مورد بررسی قرار داده ایم که تقدیم حضورتان می کنیم:
* آقای دکتر! در تحلیل ابعاد منحصر به فرد اخلاقی و عملی زندگی شهید چمران، چه مواردی قابل طرح است؟
** شهید چمران شخصیتی چند بعدی است؛ ایشان در حوزه علوم تجربی تخصص داشت، در فیزیک پلاسما که زیر ساخت همه علوم تجربی است، به این نتیجه رسید که علوم تجربی علم ابزار است، بنابراین به دنبال علمی بود که بتواند او را از چارچوب عالم طبیعت خارج و به ماورای ملکوت ببرد. شهید چمران به دنبال علم حقیقی می گشت و در این مسیر با مکاتب فلسفی آشنا شد، هم به فلسفه اسلامی اشراف پیدا کرد و هم با فلسفه غرب عجین شد.
اما دید که فلسفه هم اگر چه می تواند او را در تبیین موانع شناخت یاری کند، اما علمی نیست که بتواند او را زائر الی ا... کند. حدیثی از امام باقر (ع) بارها ورد زبان این عارف وارسته بود که: «عالم کسی است که زائر الی ا... شود» این بود که علم حقیقی را در عرفان پیدا کرد، عرفانی که منبعث از آموزه های قرآن کریم، معارف و سیره اهل بیت(ع) است و نکته زیبای شهید چمران در نیایشهایش همین است که: من گمشده ام را در قرآن پیدا کردم و معارف اهل بیت. دل داده دو چیزم، صقل اکبر و صقل اصغر، یعنی کتاب ا... و عترتی...
چمران عقیده داشت، کسی که در سیره عملی اهل بیت(ع) سلوک نکند، شیعه واقعی نمی شود. بنابراین وی سالک طریق معرفت اهل بیت(ع) بود و سرانجام به این مقصود رسید که علم حقیقی در مخزن قرآن کریم است و راه دریافت آن هم سلوک در مسیر ولایت اهل بیت(ع) تبیین شده و جایی در نیایشهایش می گوید: “من به مسیر سلوک اهل بیت(ع) دست پیدا کرده ام تا آنجا که مرا به معراج بردند. خدایا! تو را شکر می کنم که به من نعمت معراج دادی تا هر از گاهی از این دنیای مادی به در شوم و در ملکوت اعلای تو سیر کنم و بازگشت از این سیر ملکوتی برای من شکنجه آسمانی باشد. واقعاً تأمل در این مباحث بسیار عجیب است؛ زیرا در عرفان می خوانیم که عارف به فنای فی ا... می رسد، یعنی از همه تعلقات درونی و بیرونی خود خارج و از هر چه غیر خدا رها می شود. اما باز شهید چمران می گوید: «خدایا! تو به من آزادگی دادی و همه قلب مرا تسخیر کردی، خدایا این قلب را که به من دادی با خود ببر، تنهایم نگذار چون سارقان در کمینند.»
این بنیان اندیشه دفاعی شهید چمران است و من او را سید الشهدای دفاع مقدس می دانم و اساس تفکر وی منطبق برعرفان شیعی است.
* چه شد که چمران با وجود آن وجاهت علمی، فضای درس را رها کرد و به عرصه جنگ های نامنظم پا گذاشت؟
** پرسش خوبی است؛ زیرا چمران در نیایشهایش به این پرسش هم پاسخ صریح داده که: «خدایا! تو مشتری جان و مال عاشقانی. که اشاره به آیه شریفه« ان ا... اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالم و ان لهم جنه » دارد.
مشتری من خدا است و مرا
می کشد بالا که ا... اشتری
مشتری من جمال ذوالجلال
خونبهای خود کنم رزق حلال
بنابراین هر که از جنس ملکوت شد، خدا مشتری او می شود. چمران طائر الی ا... بود و خدا وی را نشان کرد و خدا در بازار جهاد و شهادت پاسخ عاشقان را می دهد. خدا می گوید، اگر بهشت می خواهی مال و اموالت را بده و اگر من را می خواهی خودت را بده...
بهای شهدا نزد خدا متفاوت است و چمران بارها می گوید: «خدایا! تو را سپاس که من را عاشق شهادت کردی که تو با شهادت عاشقان را نشان می کنی...» و باز می گوید: «خدایا! حالا که مرا طلبیدی با خودت ببر، من برای این لحظات ثانیه شماری می کردم...» بنابراین می بینی که شهید چمران پس از سالها مجاهدت علمی مقصود خود را در جبهه جنگهای نامنظم پیدا می کند و سنگر رزم را بر سنگر علم ترجیح می دهد و به جبهه ها می رود. مقصود چمران در شهادت خلاصه شده بود و باید درس علمی را رها می کرد.
* اما عرفان این شهید به کدام یک از عرفا نزدیکتر است، آیا شهید چمران مسلط به عرفانی منحصر به فرد بوده است؟
** عرفان شیعیان و همه شهدا مأخوذ از قرآن و معارف اهل بیت(ع) است، اما در سلوک عملی همه به این مسیر راه پیدا نمی کنند. ادب حاکم بر رفتار اهل بیت (ع) در نهایت زیبایی تبیین شده و عرفان چمران عرفان صد در صد ولایی است. چنانکه در نیایشهای این شهید بسیار مشهود است.
جایی می گوید: «من هر چه نگاه می کنم در عالم آفرینش همه جا جلوه معشوق است.» و باز شهید چمران واژه شهادت را این طور تبیین می کند: «خدایا! تو غروب را آفریدی و سحر انگیزترین گلواژه آفرینش را در او قرار دادی و آن رمز گلگون شهادت است تا وداع خورشید طبیعت با وداع مردان حق هماهنگ باشد.» یعنی شهید هیچ وقت غروب نمی کند و شهید خورشید سپهر آفرینش است. انسان تا شهید نشود، هرگز به رمز شهادت واقف نمی شود. شهادت از خود عبور کردن است و همه زیبایی شهادت در این رمز در رمز بودن و طلوع در طلوع آن تبیین می شود و در قیامت همه اولیای خدا از هاله های نوری که شهیدان را احاطه کرده اند، در حیرت فرو می روند.
*و اگر بخواهید این شهید را در چند جمله خلاصه کنید، چه می گویید؟
** شهید چمران همه وجودش خدا بود و همیشه می گفت: «خدایا! من یک لحظه عمرم تو را فراموش نکردم. خدایا! در سرزمینهای دور تو همراهم بودی، در جبهه ها تو یاری ام کردی...»
او همیشه با خدا و برای خدا بود، بنابراین تا همیشه زنده است.
ضمن اینکه زیبا ترین واژه ای که خدا در دفتر آفرینش آفریده، شهادت است. شهادت جلوه واقعی خداست و امام راحل(ره) چه زیبا فرمودند: «شهید نظر می کند به وجه ا...»